پارسیان شعر




سر آغاز
به نام خدایی که جان آفرید
سخن گفتن اندر زبان آفرید
خداوند بخشندهٔ دستگیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر
عزیزی که هر کز درش سر بتافت
به هر در که شد هیچ عزت نیافت
نه گردن کشان را بگیرد بفور
نه عذرآوران را براند بجور
وگر خویش راضی نباشد ز خویش
چو بیگانگانش براند ز پیش
وگر بنده چابک نیاید به کار
عزیزش ندارد خداوندگار
وگر بر رفیقان نباشی شفیق
بفرسنگ بگریزد از تو رفیق
پرستار امرش همه چیز و کس
بنی آدم و مرغ و مور و مگس
یکی را به سر برنهد تاج بخت
یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
گلستان کند آتشی بر خلیل
گروهی بر آتش برد ز آب نیل
گر آن است، منشور احسان اوست
وراین است، توقیع فرمان اوست
پس پرده بیند عملهای بد
همو پرده پوشد به آلای خود
بتهدید اگر برکشد تیغ حکم
بمانند ان صم و بکم
وگر در دهد یک صلای کرم
عزازیل گوید نصیبی برم
به درگاه لطف و بزرگیش بر
بزرگان نهاده بزرگی ز سر
فروماندگان را به رحمت قریب
تضرع کنان را به دعوت مجیب
بر احوال نابوده، علمش بصیر
بر اسرار ناگفته، لطفش خبیر
به قدرت، نگهدار بالا و شیب
خداوند دیوان روز حسیب
نه مستغنی از طاعتش پشت کس
نه بر حرف او جای انگشت کس
قدیمی نکوکار نیکی پسند
به کلک قضا در رحم نقش بند
ز مشرق به مغرب مه و آفتاب
روان کرد و گسترد گیتی بر آب
زمین از تب لرزه آمد ستوه
فرو کوفت بر دامنش میخ کوه
به امرش وجود از عدم نقش بست
که داند جز او کردن از نیست، هست؟
تأمل در آیینهٔ دل کنی
صفائی بتدریج حاصل کنی
کسانی کز این راه برگشته‌اند
برفتند بسیار و سرگشته‌اند
محال است سعدی که راه صفا
توان رفت جز بر پی مصطفی
 


پاسخ شعرا به حضرت حافظ.

حضرت حافظ در آغاز یکی از غزلیات خود چنین گفتند:(اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا-به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را)

در جواب حضرت حافظ حکیم امیر نظام گروسی چنین گفتند:

اگر آن کرد گروسی به دست آرد دل مارا-بدو بخشم سر و دست و تن و پارا

جوانمردی به آن باشد که ملک خویشتن بخشی-نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

استاد شهریار در جواب به حضرت حافظ و حکیم امیر نظام چنین گفتند:

اگر آن مهرخ تهران به دست آرد دل مارا-به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را

سر و دست و تن و پارا به خاک گور می بخشند-نه بر آن مه لقای ما که شور افکنده دنیارا

من نیز در جواب همه ی استاید گفته ام:

اگر آن دخت اکباتان به دست آرد دل مارا-به دو ابروی کمانش دهم دنیا و عقبی را

چو دو لب را بکند تر دهم این ارض و سما را-دهمش ابر سیه را دهمش باد صبارا


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها